every
چمدونمو دارم مي بندم با يه طرح کهنه از دلخوشيام
باورم نميشه بايد بروم ديگه هيچوقت به ديدنت نيام
تو که ميشناسي منو بهم بگو اگه ميشه اينهمه ساده برم
شايدم دوباره از همون جاده اي که تک و تنها اومدم
تک و تنها برمو يادم بره واسه چي دل به اين جاده زدم
چمدونمو بايد مي بستم واسه رفتن از همون روزي که
تو با طعنه هات ميگفتي عشقت واسه دنياي من کوچيکه
خونه خيلي وقته که بهم ميگه با خودت مرور کن گذشته رو
کسي اينجا به تو وابسته نبود خودتو خسته نکن ديگه برو...
من با چمدونم آخره اين جاده منتظرت ميشم
توام اگه ديدي تنهايي سخته برات
بيا بمون پيشم
...
جمعه 20 خرداد 1390 - 1:40:42 PM