گیسوی انتظار
بیا بیا که پابندم به عشق تو هنوزم
شبونه از سفر بیا که از تو باشه روزم
بیا که بعد تو رنگ منو آفتاب ندیده
گیسوی انتظار من به زانوهام رسیده
اما از اون روزا دیگه نیومدی به خواب من
فریاد من هرچی که بود کسی نداد جواب من
از اون روزا حتی تو رو تو فال حافظ ندیدم
خط فراموشی دیگه روی اسم تو کشیدم
هرچی که از تو مونده بود برای من خاطره شد
مثل یه باغ پاییزی روبروی پنجره شد
پاهای من منتظر سرود رفتن تو شد
پیرهنی که دوخته بودم اندازه ی تن تو شد
قاصدکا مژده می دن که دیگه از راه می رسی
تا نفسی تازه بدی به لحظه های بی کسی
جمعه 20 خرداد 1390 - 9:52:48 PM